سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اینم میز من

روزی که شروع به کار کردم چند روزی وسیله نداشتم، فقط یه صندلی قراضه با یه میز ریزه میزه بهم داده بودند! تا یک هفته حتی از خودکار شخصی خودم استفاده می کردم! تا این که بعد از یک هفته درخواست کالا دادم و یک سری وسایل مثل مداد، خودکار، پاکن، تراش، چسب، منگنه، منگنه کش و یک چند قلم وسیله ی خورده ریز دیگه را بهم دادند؛ برای وسایلی مثل کارتابل و کازیو و ... هم فرم درخواست خرید کالا پر کردم، چند هفته ای انتظار کشیدم تا اونها هم برام رسید.
حالا مونده بود چند قلم اساسی: میز، صندلی، کامپیوتر، پرینتر. این وسایل هنوز هم بعد از گذشت یک سال با وجود نامه نگاری های بسیار و پیگیری های متوالی فکری به حالشون نشده، فقط لطف کردند هر چی وسیله ی از رده خارج و بلااستفاده داشتند فعلاً فرستادند اتاق من تا ببینیم چه موقع یه فرجی خواهد شد، اصلاً خواهد شد یا خیر؟!

جریان من و وسایل مورد نیاز سر کارم قصه ی ما آدم هاست و مال دنیا، وسایل خرده ریز را خدا راحت تر بهمون می ده، برای قلم بزرگ ها بیشتر باید پیگیر باشیم، بیشتر باید زحمت بکشیم و به همون نسبت بیشتر باید منتظر باشیم. اکثر اوقات قرار نیست از همون ابتدا یه خونه ی ایده آل و نوساز داشته باشی یا یه ماشین صفر کیلومتر، بلکه اول با مستاجری و خونه های قدیمی یا کوچیک شروع می شه بعد کم کم می رسی به اون چیزی که می خواستی.

وسایل محل کار یه نکته ی دیگه هم برای من داشت؛ تقریباً همه ی کارمندها در رابطه با وسایلشون احساس مالکیت می کنند، برای همین از کلماتی مانند: کامپیوترم، خودکارم، کارتابلم و ... استفاده می شه، در عین حال همه می دونیم نسبت به این وسایل باید مراقبت داشته باشیم که اگر آسیب دیدند و این آسیب از جانب ما بود باید خودمون نسبت به جبران خسارت اقدام کنیم. یه جورایی همه خوب می دونیم این وسایل اگر چه در اموال به نام ما ثبت شده اما مال ما نیست، اگر یه روزی بنا به ترک سازمان بشه باید همه ی این وسایل را بزاریم و بریم، و خوب می دونیم در طی دوران خدمت باید از همین وسایل استفاده کنیم پس باید مراقبشون باشیم، از طرفی چون وسایل اداره اس استفاده ی شخصی ممنوع!

قصه ی ما و امانت های الهی هم همین طوریه، سلامتی، خانواده، ثروت و همه ی داشته هامون دست ما امانت اند، ما صاحب و مالک اصلی شون نیستیم بلکه این ها چند روزی در اختیارمون هستند تا ازشون استفاده کنیم، نیازهامون را برطرف کنیم و هر وقت بنا به رفتن شد باید همه را بزاریم و بریم... . پس چرا یادمون می ره صاحب اصلی این ها ما نیستیم؟ چرا احساس مالکیت مون تا این حد قوت داره که صاحب اصلی را فراموش می کنیم؟ و چرا فراموش می کنیم باید از این امانت ها به نحو احسن و در راهش استفاده کنیم که اگر این طور نباشه برای لحظه لحظه استفاده ی نابجا و گناهمون باید پاسخگو باشیم...

آلهی آنی و کمتر از آنی ما را به خود وامگذار... الهی آمین



[ سه شنبه 90/12/23 ] [ 8:41 صبح ] [ ساجده ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه