هر گاه زندگی سخت میگیرد، هر گاه چند ماه تلاشم بیجواب میماند، هر گاه زخم زبان میشنوم، هر گاه زندگی آن گونه که باید نیست دلم میگیرد، غصه ام میشود، هوای دلم بارانی میشود. گلایه میکنم که چرا ما، چرا من؟ میپرسم پس این سختیها چه موقع تمام می شوند؟ آرامش کجاست؟
و فراموش می کنم که: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ
که ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگی او پر از رنج هاست.)*
و فراموش تر می کنم که باید:" از کسانی باشم که ایمان آورده و یکدیگر را به شکیبایی و رحمت توصیه می کنند! آنها اصحاب الیمین هستند (که نامه ی اعمالشان را به دست راست شان می دهند.)."**
*لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ(4) آیه ی 4سوره ی بلد
** ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ(17) أُولئِکَ أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ(18) آیات 17 و 18 سوره ی بلد
بارالها! ما را بر رنج ها و سختی ها شکیبا بدار... الهی آمین
[ دوشنبه 92/12/12 ] [ 9:46 صبح ] [ ساجده ]