سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدا جونم سلام
خدایا یادته اون روزها فقط برا تو می نوشتم؟
یه دفتر داشتم که فقط مال تو بود، اما وقتی اینجا می نویسم دیگه نوشته هام مال تو نیست!
اما مروز برا تو می نویسم...
خدایا دلم برات تنگ شده...
خدایا بغض دارم
همش سکوت می کنم و باز هم سکوت اما من سکوت را نیاموخته ام! برا همین بعضی وقتها لبریز می شم! گاهی هم بغض می کنم
بعد سکوت می کنم و باز هم سکوت
خدایا یادته اون روزها که بهم می گفتند الهی خدا ورت داره که من از دستت راحت بشم! یا بهم می گفتند الهی بمیری، خب! تو دلم بهشون می خندیدم و می گفتم خدا را شکر که مرگم دست شما نیست و امیدوارم داغش به دلتون بمونه که مرگ منو ببینید.
چقدر کیف می کردم که مرگ دست تواِ
امروز فکر کردم، خیلی فکر کردم
دیدم من تا حالا آرزوی مرگ نکردم ولی خدا جون
من دلم می خواد بمیرم
دلم می خواد بمیرم
کاش می مردم
ولی خدا جونم می ترسم
خیلی می ترسم
سکوت می کنم و باز هم سکوت
پ.ن. این پست مال خودمه، برا خدا نوشتم. لطفا نظر نزار



[ دوشنبه 88/1/31 ] [ 4:31 عصر ] [ ساجده ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه