سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ

خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایى‏اش تکلیف نمى‏کند. آنچه (از خوبى‏) به دست آورده به سود او، و آنچه (از بدى‏) به دست آورده به زیان اوست‏. پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم بر ما مگیر، پروردگارا، هیچ بار گرانى بر (دوش‏) ما مگذار؛ همچنانکه بر (دوش‏) کسانى که پیش از ما بودند نهادى‏. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداریم بر ما تحمیل مکن‏؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تویى‏؛ پس ما را بر گروه کافران پیروز کن‏.
                              آیه ی 286 سوره ی بقره
چقدر خدا قشنگ از زبان بنده اش حرف زده...
الهی آمین


[ شنبه 89/6/20 ] [ 2:9 عصر ] [ ساجده ]

نظر

کاش می دانستم...




خــــــــدایا شکر


[ سه شنبه 89/6/16 ] [ 12:59 صبح ] [ ساجده ]

نظر

خدا علی رغم نهیبی که به بنده اش می زنه ولی همیشه به این بنده ی عاصی امید می ده، شاید برای همین بزرگترین گناه ناامیدی ست...
شما امید بخش ترین آیه ی قرآن را خوندید؟

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ

بگو اى بندگان من که بر خویشتن زیاده‏روى روا داشته‏اید از رحمت‏خدا نومید مشوید در حقیقت‏خدا همه گناهان را مى‏آمرزد که او خود آمرزنده مهربان است.
                                                                              آیه ی 53 سوره ی زمر


[ دوشنبه 89/6/8 ] [ 11:7 صبح ] [ ساجده ]

نظر


وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا

و او را از جائی که گمان ندارد روزی می‏دهد، و هر کس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را می‏کند، خداوند فرمان خود را به انجام می‏رساند، و خدا برای هر چیزی اندازه‏ای قرار داده است.
                                                
                            سوره ی طلاق آیه ی 3



[ پنج شنبه 89/5/28 ] [ 5:28 عصر ] [ ساجده ]

نظر

رَبِّ اِنِّی لِمَا اَنْزَلْتَ الی مِنْ خَیْرٍ فَقِیرْ
خدایا به خیری که از جانب تو برسد محتاجم...

آیه ی 24سوره ی قصص

مونده ام تو کار خدا! از این که این قدر قشنگ با بنده اش حرف می زنه! واقعاً این پیام ها، شعرها، آف ها نمی تونه تصادفی باشه؛ می تونه؟ نمی تونه... دست هایی در کار است...
این شعر را الان برام یه دوست آف گذاشته بود...

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود

از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان
باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو
لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود

در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آن که گدا معتبر شود

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست
سرها بر آستانه او خاک در شود

حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست
دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود
                                                   حافظ

پ.ن. ارمیا خانوم دو روزه هر چی می یام وبلاگت نمی شه نظر بزارم! شیطونه می گه برم این بلاگفا را درش را تخته کنم!



[ پنج شنبه 89/4/31 ] [ 7:18 عصر ] [ ساجده ]

نظر



یه موقعی چقدر این دعا ذکر لب هام بود، هر روز یا شاید روزی چند بار...
از خیلی چیزها دور شدم...

اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

پروردگارا! برای ولیّ خودت در این ساعت و در تمامی ساعات، سرپرست و حافظ و پیشوا و یاور و راهنما و نگهبان باش؛ تا او را در حالی که مردم میل و رغبت دارند بر روی زمین ساکن گردانی و بهره مندی او را در زمین طولانی فرما



[ جمعه 89/4/11 ] [ 5:58 عصر ] [ ساجده ]

نظر

چه حالی می شی وقتی دنیا، لذت عبادت و سه روز اعتکاف را ازت می گیره؟؟؟
دنیا، پول، نیاز مادی، مادیات... خدا، دعا، عبادت، اعتکاف، لذت، لذت حضور...


[ جمعه 89/4/4 ] [ 10:38 عصر ] [ ساجده ]

نظر

اریک فروم روانشاسی که در سال های 1900 تا 1980 زیست و معتقد بود شخصیت تحت تاثیر نیروهای اجتماعی و فرهنگی که در محدوده ی فرهنگ بر انسان تاثیر می گذارد؛ در کتاب خود با عنوان گریز از آزادی نظر قابل تاملی دارد. دیدگاه وی درباره ی وضعیت انسان با این مفهوم است:
در تاریخ تمدن غرب، هر چه افراد آزادی بیشتری کسب کردند، احساس تنهایی، پوچی و بیگانگی بیشتری کردند. برعکس هر چه افراد آزادی کمتری داشتند، احساس تعلق پذیری و امنیت آن ها بیشتر بود. فروم معتقد بود که در قرن بیستم افراد بیشتر از هر دوران دیگری به آزادی دست یافتند و با این حال از افراد قرن های گذشته احساس تنهایی، بیگانگی و پوچی بیشتری کردند.

حال من در عجبم از ملت فرهیخته ی ایرانی که مایلند درست جا پای این مردمان بگذارند. آن ها در عین آزادی دچار تنهایی، بیگانگی و پوچی شدند چون آزادی آنان بی قد و بند است؛ حال ما هم به دین می تازیم تا به همان آزادی برسیم؛ آزادی که هیچ خط قرمزی در آن رعایت نمی شود، آزادی که در آن خیانت، بی غیرتی و بی عفتی و ... اصول اصلی شمرده می شوند.
آزادی غیر دینی! آزادی به سبک امروزی!



[ شنبه 89/3/22 ] [ 10:30 صبح ] [ ساجده ]

نظر

خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدایا
بزرگی ات را شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکر



[ پنج شنبه 89/3/20 ] [ 7:4 عصر ] [ ساجده ]

نظر

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست

آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست

هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامت گر بی‌کار کجاست

بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست

عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست

ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست
حافظ شیرازی



دنیـا آن قدر نـدارد کـ‌ه بـر او رشک بـرند
یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند

نظـر آنـانکه نکـردند بر این مشتی خـاک
الحق انصاف توان داد که صاحب نظرند

عارفـان هـر چه ثبـاتی و بقـایی نکـند
گر همه ملک جهانست به هیچش نخرند

تـا تـطاول نـپـسندی و تکـبـر نکـنی
که خدا را چو تو در مـلک بسی جـانورند

این سرایست که البته خلل خواهد کرد
خنک آن قـوم که در بند سرای دگـرند

دوستی با که شنیدی که به سر برد جهان
حـق عیانست ولی طایفه‌ای بی بـصرند

ای که بر پشت زمینی همه وقت آن تو نیست
دیگـران در شکـم مــادر و پـشت پـدرنـد

گوسفندی برد این گرگ معود هر روز
گوسفندان دگـر خیره درو می‌نگـرند

آنکه پای از سر نخوت ننهادی بر خاک
عاقبت خـاک شد و خـلق بر او می‌ گذرند

کاشکی قیمت انـفاس بدانندی خـلـق
تا دمـی چند که ماندست غنیمت شمرند

گـل بی خـار میسر نشود در بستان
گـل بی خـار جـهان مردم نیکـو سیرند

سـعـدیــا مـرد نکـو نام نمـیرد هـرگـز
مرده آنـست که نامش به نکویی نبرند

«غزلیات سعدی»

 



[ سه شنبه 89/3/18 ] [ 1:12 صبح ] [ ساجده ]

نظر

:: مطالب قدیمی‌تر >>

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه