مراقبت جلسات امتحان خستگی دارد و هوشیاری بسیار می طلبد. باید هوشیارانه بِایستی و زل بزنی به بچه هایی که اکثراً رفتارهای مشابهی دارند، برخی پیوسته و بی وقفه در حال نگارش اند بدون آنکه به کسی نگاه کنند، تنها گاه گداری زمان را می پرسند. عده ای سرشان به کار خودشان است اما با تامل می نویسند، عده ای نمی نویسند بلکه مدام چشمشان می چرخد روی برگه های دیگران حتی اگر فاصله دور باشد و نتوانند چیزی ببینند، برخی مدام چشم به مراقب دارند، یا در لاک خود در انتظار لحظه ای برای استفاده از تقلب ها تقلب هااااا، عده ای هم عادت کرده اند حتی اگر بلد اند و در حال نوشته اند اما باز چشم هایشان می چرخد و تصادفاً روی برگه های دیگران...
اما در این سال های مراقبت دیروز توفیق شد صحنه ی بسیار قشنگی را دیدم، یکی از همین بچه هایی که مشخص بود خوانده اما نه به اندازه، از همان هایی که می نویسند اما گاه گدار ناگهان تصادفاً چشمش افتاد روی برگه ی بغل دستی اش، گویی نتوانست نگاهش را ببرد که سریع دستش به یاری اش آمد، دست را سپر نگاهش کرد و تا پایان امتحان دستانش سپری بود برایش در برابر وسوسه ی نگاه کردن به برگه ی کنار دستی...
درست مانند وقتی به بچه های 5-6 ساله گفته بودند، ببین توی این جعبه یه چیزیه، یه چیزی، الان هم من از توی اتاق می روم بیرون ولی تو نیایی توی جعبه را نگاه نکنی هااا، باشه؟ و فقط یکی از بچه ها توانسته بود مقاوت کند، در آخر برای این که وسوسه بر او غالب نشود با انگشت هایش چشم هایش را فشار داده بود، مبادا چشم هایش باز شود.
بارالها توفیق خودداری در برابر وسوسه های شیطانی را از ما دریغ نکن... الهی آمین
[ دوشنبه 92/3/6 ] [ 7:34 عصر ] [ ساجده ]