با مادر و خواهرم و دخترهای خواهرم رفتیم مغازه، مغازه ای در نیاسر برای خرید عرقیات، دخترخواهرهام به طور جوگیرانه ای شروع کردند مغازه ی طرف را خالی کردن و از هر چی بود و نبود یه شیشه برداشتند! من اما همون سه عرقی را که می خواستم برداشتم برای مادر هم همون ها را برداشتم.
طرف برگشته به مادرم می گه: حاج خانوم شما تخفیف ویژه داری، هر چی می خوای خرید کن، شما قند و چربی هم داری، چشم هات هم ضعیفه، سرفه هم می کنی بعد هم 4 شیشه عرق دیگه برداشته آورده که اینها را هم ببر؛ مادر ساده ی منم فکر کرده طرف لابد طب سنتی بلده!
بعد هم دوباره رفت سراغ دخترخواهرها ببینه چیز دیگه ای می تونه بهشون بفروشه! یه تخفیف صوری هم بهشون داده که بیشتر خرید کنند.
می گم: آقا حساب کنید من چقدر باید پرداخت کنم، چقدر تخفیف می دید؟ می گه: شما تخفیف نداری! حاج خانم تخفیف دارند و دختر خانم ها!!! :|
حالا بماند که از 4 شیشه ای که می خواست به مادرم اضافه تر بفروشه نگذاشتم مادر چیزیش را برداره ولی خیــــلی جالب بود، حداقل محض مشتری مداری و این که خیلی ضایع نباشه که هر کسی فریبش را بخوره شامل حال تخفیف می شه می تونست مثلاً بگه هزارشم شما نده! ما که می دونستیم هر شیشه را به جز سود هزار الی هزار و پانصد داره بیش از قیمت معمول بازار می فروشه ولی به هر حال مشتری مداری به سبک روز این جوری شده!!!
[ شنبه 92/7/27 ] [ 11:8 صبح ] [ ساجده ]