اگر روزی دل به آفتاب چهره مردی بستی، با او یک دل باش. به مادرت گفته ام در این باره برایت نامه بنویسد. او عشق را بهتر از من می شناسد، او برای یکدلی شایسته تر از من است. کار تو بس دشوار است این را می دانم، به روی صحنه جز تکه ای حریر نازک چیزی تن تو را نمی پوشاند به خاطر هنر می توان عریان روی صحنه رفت و پوشیده تر و پاکیزه تر بازگشت اما هیچ چیز و هیچ کس دیگر در این دنیا نیست که شایسته آن باشد. برهنگی بیماری عصر ماست. و من پیرمردم و شاید حرفهای خنده آور می زنم. اما به گمان من تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست می داری، بد نیست اگر اندیشه تو در این باره مال ده سال پیش باشد، مال دوران پوشیدگی، نترس این ده سال تو را پیرتر نخواهد کرد، به هر حال امیدوارم تو آخرین کسی باشی که تبعه جزیره لختی ها می شود. می دانم که پدران و فرزندان همیشه جنگی جاودانی با یکدیگر دارند.
بخشی از نامه چارلی چاپلین به دخترش جرالدین
پ.ن.1. چه چیزی باعث شده بود بعضی ها فکر کنند پای کسی در میونه؟؟؟ پست قبل مربوط به هیچ شخص حقیقی یا حقوقی نمی شد.
[ شنبه 87/11/19 ] [ 2:21 عصر ] [ ساجده ]