آدمها دوست دارند با کسی زندگی کنند که حرف بزنه، غذا بخوره، بخنده، راه بره، بیرون بره، مهمونی بره، کار کنه، تلویزیون تماشا کنه، آهنگ گوش بده، درد دلشون را گوش بده، براشون درد دل کنه، احساساتش را بگه، خرید کنه، شاد بشه، غمگین بشه، عصبانی بشه،... چی کار داری یه کسی که آدم باشه ، حس زندگی درش باشه
نه با من
من نه شاد می شم، نه احساسم را می گم، نه تلویزیون برام جذابیتی داره، نه رادیو گوش می دم، نه آهنگ می زارم، نه حس بیرون رفتن دارم، نه حوصله مهمون دارم، نه مهمونی می رم، نه حرف می زنم، نه چیز تعریف می کنم، نه حتی احساس گشنگی می کنم، نه صبحانه می خورم، نه هله هوله می خورم، نه پیاده روی می رم، نه زنگ می زنم، نه حوصله اس ام اس دارم... هیچی
تنها کارهایی که این اواخر انجام دادم نشستن پشت سیستم بوده، انجام کارهای خونه بوده، غر زدم، عصبانی شدم، ترجمه کردم و خوابیدم همین
حالا چرا باید از احساسم بگم؟ بگم ناراحت شدم؟! که چی؟ که چی بشه؟ وقتی زندگی اینه! وقتی باید همه چیز را پذیرفت! وقتی باید تسلیم بود
مثلا مثل مامان ناراحت بشم که چی؟
دلم می خواد سعی کنم بی تفاوت باشم. بی تفاوتی را دوست دارم. نسبت به تو. به زینب. به زندگی. به آدمها. به گذشته. به امروز
حالا تو همش سوال بپرس...
چرا باید کار دیگه ایی انجام بدم وقتی که عیدی در کار نیست، از تعطیلی خبری نیست، از پیاده روی خبری نیست، از نو شدن و تازه شدن خبری نیست، از شادی خبری نیست، از بیرون رفتن خبری نیست، از تغییر خبری نیست، تو نیستی، هیچ کس دیگه هم نیست...
ما حتی دیگه همدیگه را نمی فهمیم، حتی دیگه به هم فکر هم نمی کنیم، داریم به خودمون فکر می کنیم، به زندگی خودمون، به مشکلات خودمون، به سهم خودمون تو زندگی، شاید به پول اما حتی این هم نیست
حتی سارا هم می دونه بدون من خونه تغییری نمی کنه، حتی اونم فهمیده که من نباشم غیبتم حس نمی شه، اما شماها چرا...
من حرفم نمی یاد
نمی خوام حرفم بیاد
تو دیگه منو نمی فهمی، شاید فقط به نظرت من اشتباه می کنم. همین
پ.ن. همه ی اینها را می دونم؛ این دونستن خیلی بده! خیلی بد
برای همین وقتی ناراحت می شم سعی می کنم بی تفاوت بشم، آخه گلایه کردن وقتی همه چیز را می دونی می شه بی انصافی، شاید بشه ناشکری، نمی دونم
حس می کنم تو اصلا این ناراحتی را نمی فهمی، حتی علت این بی تفاوتی را، علت سکوت یا زورکی سعی در شاد بودن و حرف زدن را...
شاید دارم اشتباه می کنم، مثل همیشه
[ چهارشنبه 88/1/12 ] [ 10:35 عصر ] [ ساجده ]