زندگی جوجه های کوچولو و نازِ یه روزه برای من پر از درسِ، و این درس ها این قدر شیرینه که دلم می خواد همه شون را بنویسم مبادا که روزی یادم بره...
حیف که جدیداً به اندازه ی سابق فرصت نداریم
از بیرون که می یام اولین کاری که می کنم اینه که سری به جوجه ها می زنم، اصولاً آب و دونشون تمام شده و دوباره باید براشون بزارم، اما همیشه وقتی جلوشون دون می زارم 4 تا نوک می زنند و بعد تلاش می کنند برای بیرون پریدن از سبدشون!
از سبد که اومدند بیرون شروع می کنند توی اتاق دنبال یه دونه گشتن! انگار اینجوری خوردن بیشتر براشون لذت داره!
جوجه ها نمونه ی بارز تلاش اند، تلاش برای یافتن روزی و نه آماده خوری! برعکس ما انسان ها که از تلاش خسته می شیم! برعکس من که منتظرم خدا ساده ترین راه را نشونم بده! چقدر توی زندگی کم تلاش کردم...
بارالها ما را آنی و کمتر از آنی به خودمان واگذار مکن
الهی شکرت
حیف که جدیداً به اندازه ی سابق فرصت نداریم
از بیرون که می یام اولین کاری که می کنم اینه که سری به جوجه ها می زنم، اصولاً آب و دونشون تمام شده و دوباره باید براشون بزارم، اما همیشه وقتی جلوشون دون می زارم 4 تا نوک می زنند و بعد تلاش می کنند برای بیرون پریدن از سبدشون!
از سبد که اومدند بیرون شروع می کنند توی اتاق دنبال یه دونه گشتن! انگار اینجوری خوردن بیشتر براشون لذت داره!
جوجه ها نمونه ی بارز تلاش اند، تلاش برای یافتن روزی و نه آماده خوری! برعکس ما انسان ها که از تلاش خسته می شیم! برعکس من که منتظرم خدا ساده ترین راه را نشونم بده! چقدر توی زندگی کم تلاش کردم...
بارالها ما را آنی و کمتر از آنی به خودمان واگذار مکن
الهی شکرت
[ دوشنبه 88/12/24 ] [ 11:55 عصر ] [ ساجده ]