سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مراجعه کننده اومده داره مشکلش را می گه؛ همین طور که صحبتش را گوش می دم گوشی تلفن را برمی دارم و شماره می گیرم، کسی پاسخ نمی ده، صحبت مراجعه کننده تمام شده، شماره ی یکی دیگه از همکارها را امتحان می کنم اون هم جواب نمی ده، شماره ی نفر سوم را می گیرم، اشغاله!
مراجعه کننده با بی صبری این پا اون پا می کنه و با کلافگی نگاهم! با سر بهش اشاره کرده و زمزمه می کنم صبر کن، دوباره شماره ی اول را می گیرم، اشغاله. در همین حین دارم کارهای چند نفر دیگه از مراجعه کننده ها را انجام می دم که همزمان و یا بعد از ایشون اومدند.
این جا قلقله اش، خیلی شلوغه، سرسام گرفته ام اما سعی می کنم با آرامش کار همه را پیگیری کنم بی توجه به حرف هایی که زده می شده، همچنان دارم شماره را می گیرم که گوشی قات می زنه، یه مدته زیاد این جوری می شه، شماره را نگرفته قطع می کنه. الان حدود 5 دقیقه اس که ایشون منتظره، با اعتراض می گه: پس کار من؟ خانم ... من اول اومدم، کلی وقته منتظرم، عجله دارم ... .
همین طور داره ادامه می ده که می دووم می یون کلامش: دارم به خاطر شما زنگ می زنم...
همکار مربوطه گوشی را برمی داره، سوال ایشون را ازش می پرسم و سوال چند نفر دیگه را که یاداشت کرده بودم، اشکالات سیستم را می گم درست کنه تا کار ایشون درست بشه...
به کلافگیش فکر می کنم و کلافگی خیلی از بچه های دیگه و البته شرمندگیش وقتی فهمید پیگیر کارش بودم...

یادم باشه دفعه ی بعد که جایی مراجعه کردم و احساس کردم پیگیر کارم نیست کمی شک کنم شاید دقیقاً داره کار من را انجام می ده...

بارالها، در این کار به من صبر و آرامش بده تا با سخنان بیهوده آرامشم را از دست ندهم و در زیادی کار خسته نشوم... الهی آمین



[ چهارشنبه 91/7/19 ] [ 8:48 صبح ] [ ساجده ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه