سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روز اربعین رفته بودیم حرم، تو راه برگشت دو تا جوجه خریدیم، از همین جوجه های یه روزه؛ خیلی نازند من که خیلی دوستشون دارم؛ به آدم شور زندگی می دند، جیک جیک کردنشون، این طرف و اون طرف دویدنشون، همش قشنگه. احساس تحرک می کنی احساس این که زندگی جریان داره...
دیروز دختر خواهرم همین طور که داشت نگاهشون می کرد گفت:
- خاله این جوجه ها خیلی خ.ر اند!
- نه اینها جوجه اند!
- آخه ببین چطوری غذا می خودند؟! جلوشون پره از غذا ولی دونه ها را از توی نوک همدیگه می گیرند...
نگاهشون کردم همین طور بود که دختر خواهرم می گفت.
گفتم خب به این می گند: طمع
از دیروز تا حالا دارم فکر می کنم آیا طمع غیر از اینه؟ جلوی راهت پر از موقعیت های مناسب برای ترقی ولی چشمت دنبال موقعیتیه که دوستت، همسایت، همکارت... به دست آورده؛ برای همین همه ی موقعیت ها را رها می کنی و می ری تا جای دیگری را بگیری...
دارم فکر می کنم آدم طمع کار نه خودش از زندگی بهره می بره نه اجازه می ده دیگران از زندگی لذت ببرند.
پ.ن.1. نمی دونم شاید اسمش بشه حسادت، ولی در هر دو حالت نه خودت به جایی می رسی و نه اجازه می دی بقیه به جایی برسند.
پ.ن.2. در قسمت نظرات پست برهنگی نظری خواندم که گفته شده بود این نامه را چاپلین ننوشته. این لینک هم بود. خودتان بخوانید و قضاوت کنید.
پ.ن.3. حسین هم مدتیه داره درباره طمع می نویسه.
پ.ن.4.هلاکت و نابودی مردم در سه چیز است: کبر. حرص. حسد.
                                                                               امام هادی(ع)



[ جمعه 87/12/2 ] [ 1:47 صبح ] [ ساجده ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه