سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای گرداننده ی دلها و دیده ها          ای پدید آورنده ی روزها و شب ها
ای تغییر دهنده ی سالها و حالات       حال ما را به بهترن حالت تغییر ده


آغاز سال یک هزار و سیصد و شصت و نه؛
این ندای رادیوس که همراه با آهنگ همیشگی آغاز سال جدید را مژده می دهد و جمع سه نفره ی ما دور سفره ی هفت سین شادمانه از آن استقبال می کنیم! از مدتها قبل خودمان را برای این تحول بزرگ آماده کرده ایم، خانه تکانی، بازار و خرید لباسهای نو، میوه و شیرینی برای مهمانان -مامان مدتها قبل بهترین میوه را تهیه می کرد و می گذاردشان زیر تخت و سفارش می کرد که به اینها دست نزنید اینها مال مهمونه چون شب عید گرونه الآن خریدم-  هنوز هم آن سیب ها بهم چشمک می زنند. ساعتی مانده به سال تحویل می دویدیم برای مهیا کردن سفره ی هفت سین که همیشه بیش از هفت سین داشت: سفره، آیینه، قرآن، قاب عکس آقاجون و دایی، سبزه، سیر، سکه، سرکه، سماق، سمنو، سنبل، سیب، سنجد و این آخری ها تخم مرغ های رنگی. همراه با رادیو مامان قرآن می گشود و چشم به آیه ها می دوخت، آیه ای تلاوت می کرد و بعد نوبت اسکناسهای 10 تومانی بود و نهایتا شیرجه ی ما طرف شیرینی های داخل سفره و اخطار مامان که اینها مال مهمونه! نخریدم که شما الان دخلش را بیارید!

سالها بعد لحظه ای که همان ندای آشنا با آهنگی آشناتر آغاز سال یک هزار و سیصد و هفتاد و سه را اعلام می کرد زندگی چقدر تغییر کرده بود! من و خواهر شماره دو دور سفره ی هفت سینی بودیم که مخفیانه توی اتاق خودمون توی کمد چیده بودیم- هفت سینی که هیچ گاه سبزه نداشت، هفت سینی که همیشه یکی از سین هایش سجاده بود چون هفت سین کم می آوردیم!- لحظه ای که به سرعت آیه ای می خواندیم و عجولانه از اتاق خارج می شدیم تا غیبتمان شک برانگیز نباشد؛ اما گویی بودن دور سفره ی هفت سین قداستی خاص داشت. آن سالها نیز از مدتها قبل مهیای سال نو می شدیم: خانه تکانی که عموما خواهر شمار دو تنها انجامش می داد- دختری 15 ساله- لباسهای نویی که خودمان تهیه می کردیم؛ با پولهایی که پنهان از دیگران جمع می کردیم تا لحظه ی تحویل سال همه چیزمان نو باشد!

حتی آن سالهایی که تلویزیون 14 اینچ خانمان آغاز سال یک هزار و سیصد و هفتاد و هشت را خبر می داد؛ آن سال و سالهای پس از آن که 3 روزه خانه تکانی می کردیم آن هم چه خانه ای را!!! آن سالی که کل دربها و چهارچوبهای خانه را تا پاسی از شب رنگ زدیم تا سال نو خانه جلوه ای دیگر داشته باشد، آن سالهایی که تا آخرین لحظات مشغول دوختن مانتوهای سال نو بودیم، آن سالهایی که با ظرافت تمام هفت سینمان را می چیدیم و باز قاب عکسها مهمان سفرمان بودند، آن سالهایی که دست من زودتر از دست دیگران طرف قرآن می رفت، درست همزمان با دعای سال تحویلی که بر زبانم جاری می شد و بعد باز هم اسکناسهای لای قرآن که هر سال درشت تر می شدند.

و امسال، سال یک هزار و سیصد و هشتاد و هشت فکر می کردم همه ساله چه اصراری داشتیم برای این تحولات اما چند سالیست که می بینم بدون همه ی اینها هم سال نو می شود. از سال یک هزار و سیصد و هشتاد و شش...


رحمت خود را به هر کس که بخواهد مخصوص می‏گرداند، و خداوند دارای بخشش بزرگ است.
                                                                                                 آیه ی 74 سوره ی آل عمران

 پ.ن.1 سال تحویل حرم بودیم
پ.ن.2 مامانی خیلی دوستت دارم
پ.ن.3 نوشتن گاهی چقدر سخته
پ.ن.4 سال نو مبارک
پ.ن.5 خدایا شکرت
پ.ن.6 جوجوها روز تفلد یک ماهگیشون رفتند سفر
پ.ن.7 به علت نداشتم مودم به کسی سر نزدم ان شاء الله در اولین فرصت جبران خواهد شد



[ شنبه 88/1/1 ] [ 1:5 عصر ] [ ساجده ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه