• وبلاگ : تا ساحل اميد
  • يادداشت : بچه هاي طلاق
  • نظرات : 12 خصوصي ، 686 عمومي
  • ساعت دماسنج
     
    + ..... 
    سلام من وقتي حدودا 7 سالم بود مادر و پدرم از هم جدا شدن و خيلي حس بدي براي من بود و چون اون دوران کوچيک بودم خيلي نميفميدم چه اتفاقاتي داره ميوفته ولي حس ميکنم الان که پنج سال ميگذره طلاق مادر و پدرم خيلي روي من تاثير منفي گذاشته و هميشه يه حسي دارم که فقط بچه هايي که مادر و پدرشون جدا شدن ميفهمن
    به شدت ناراحتم و خيلي حسرت دارم دلم ميخواد زندگيم عادي بود و مادر و پدرم هيچ اختلافي با هم نداشتن
    ميدونم که من نميتونم هيچ کاري انجام بدم شايد
    بگيد کارم اشتباهه ولي هر وقت ميبينم دوستام راجب والدينشون حرف ميزنن بغضم ميگيره و منم از خودم يه داستان در ميارم و ميگم و توي خيالم يه خانواده خوشحال دارم
    اما نميدونم چرا انقدر پرخاشگري ميکنم اونم راجب موضوعي که مربوط به 5 سال قبله از اونا خيلي گله مند نيستم بيشتر از خودم ناراحتم که چرا اينجوري هستم??حس ميکنم بايد به زندگيم پايان بدم
    دلم ميخواد برم توي اتاقم خودمو حبس کنم