• وبلاگ : تا ساحل اميد
  • يادداشت : بچه هاي طلاق
  • نظرات : 12 خصوصي ، 686 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی
     
    + ريحانه بدبخت 
    سلام خسته نباشيد من يه دختر 14 ساله هستم يه داداش 17 ساله دارم . تو خونه ما از وقتي که چشمامو باز کردم کتک هاي وحشتناکي که مامانمو ميزدن ميديدم. پدرم سالم هست ولي از نظر رواني مريضه . اينجا ادمايه زيادي از مشکلاتشون گفتن . ولي ما هروز بدترين دعوا هارو داريم عادي نها. ضربه هايي که به مامانم ميزنن. اصلا قابل توصيف نيست. برادرم از پدرم ياد گرفته منو بدجوري ميزنه که من هميشه ميخوام خودکشي کنم . من هرشب با گريه ميخوابم . هيچ کسي از اين دنيا به من و مامانم کمک نميکنه .من از همه آدما متنفرم متنفزررر. از خدامه طلاق بگيرن ولي بابام طلاق نميدا ميگه فردا شکمت مياد جلو بدبخت ميشي. من خيلي بدبختم خيلي خواهش ميکنم به اين دعوا هايه ريزتون نگاه نکنيد نميفهمه کسي دردايه منو . من آرزومه بميرم . فقط خواهش ميکنم کاري نميشه کرد مامانم بدون دو تا مرد شاهد )قوانين طلاق) بتونه طلاق بگيره! فقط ميخوام از اين دنبا فرار کنم . فراررررررر من تازگيا افکارايه خودکشي ، دوقطبي، افسردگي هاد گرفتم . فقط نياز دارم بميرم . خواهش ميکن مبگيد چيکار کنم . فرار کنيم دونفري پيدامون ميکنن. بابام کرده مثل صگ مامانمو ميزنه برا اولين بار که گفتم طلاق منو با کمربند زد .حالم از کسي که منو اورده تو دنيا بهم ميخوره چرا مگه چه گناهي کردم ! تو اين تابستون برادرم انقدر منو زد کل دوستامو فراري داد