• وبلاگ : تا ساحل اميد
  • يادداشت : بچه هاي طلاق
  • نظرات : 12 خصوصي ، 686 عمومي
  • ساعت ویکتوریا
     
    + مهدي 
    هعي من مهدي ام 15 سالمه پدرم يک ادم مايه دار هستش غير مامانم ي زن ديگه داره
    پدرم هر 2 يا 3 شب درميون ميره خونه اون خانم

    چند وقت پيش پدرم با عمه و عموم رفت خونشون عمم خيلي با مامانم اوکي بودن
    مامانم بهشون پيام که دستتون درد نکنه
    از تو گوشي پدرم ديد فياماشو رمزم هيچکي نمسدونه غير من اونم يواشکي ديدم
    مادرم انقدر ناراحته هنوز فکر طلاق داره به من ميگه من ديگه نميتونم ادامه بدم
    زنه هم ميدونه که ما هستيم
    ببخشيد اون خانم ادم جن.ه هست يکجورايي دکتر هست