سلام .
من ايلارم 13 سالمه نميدونم چيکار کنم .مامانو بابام هرشب باهم دعوا ميکنن الان چند شبه که حرف طلاقو ميارن ، من يه برادر 3ساله دارم اصلا نميدونم چيکار کنم من خيلي داداشمو دوست دارم :-( . مامانم اون روزي گفت بيا منم رفتم گفت ايلار ببين منو بابات باهم نميسازيم بايد يکيمونو انتخاب کني ، من بدون هيچ جوابي رفتم تو اتاقم .
بابام مامانمو خيلي دوست داره خيلي هم تلاش کيکنه که يه پولي در بياره .
مامانم هم با يه مرده صحبت ميکنه ، يه بار شفاهي ، يه بار کمالي ، يه بار هم غلامي و....
نميدونم چجوري بگم من يه سري شفاهي رو رد کردم رفت اما ايندفعه خيلي ميترسم ..
مامانم فک ميکنه من چيزي نميدونم .. يه بار که بچه بودم نازه تبلت خريده بوديم بعد مامان من 31 سالش بود و با يه پسر 22 حرف ميزد منم هميشه صداشو ظبط ميکردم ولي اصلا هيچوقت جرعت نميکردم که به بابام بگم.
من الان دارم بر تيزهوشان کلاس هفتم مي خونم به تمرکز احتياج دارم ولي متأسفانه عصبي شدم .
جوري که وقتي مامانو بابام ميرن سر کار سر يه چيز کوچيک داداشمو دعوا ميکنم يا ميترسونم و اونم عصبي شده .
واقعا ايندمو نميدونم .
من يه خاله دارم که خيلي مهربونه شوهر خالمم خيلي مهريونه .
من بعضي از دردامو به خالم ميگم ..
خيلي نگرانه اينده داداشمم.
همه اتيشا از سمت مامانمه .همش به بابام گير ميده به خانوادش اصا يه وضعيه که نگم .
من همش دوست دارم که با داداشم بريم پرورشگاه چون هبچ محبتي به ما نميشه مخصوصا من.
تورو خدا کمکم کنيد .
من دوست ندارم بچه طلاق بشم .
دوستام انقدر زندگيشون خوبه .
زندگي ما هم تا مياد خوب بشه اون سميه زنموم سر مامانمو پر ميکنه دوباره يک سال بابام بايد بر خوب شدن مامانم تلاش کنه .
اگر راهي ميدونيد بهم بگيد توروخدا برام دعا کنيد تيزهوشان قبول شم توروخدا دعا کنيد :-!